نجات

نجات

 داستایوفسکی :

در آغوشم بگیر و نجاتم بده  قاتلی به دنبال من است که ،گاه به گاه در « آینه » ها می بینمش.

  • 𝑹𝒆𝒊

دریا

موقعی که از من پرسیدی دریا قشنگه؟

نتونستم بهت بگم تو از دریا زیبا تری؛.

  • 𝑹𝒆𝒊

ولی

باهم صمیمی بودیم ولی هیچوقت جوری نبودیم که حرف دلمو پیشتون بزنم...

  • 𝑹𝒆𝒊

احساساتم

احساساتم

موجود عجیب و مضحکی شده ام شعورم درست کار میکند ولی احساساتم چطور بگویم؟ کند شده

نه آرزویی دارم و نه به چیزی دلبسته ام و نه به کسی علاقه مندم

 آنتوان چخوف

  • 𝑹𝒆𝒊